شنبه، آبان ۲۰، ۱۳۹۶

آیا مرگ پایان آدمی است؟ آیا آدمی‌زاد چیزی بیشتر از جسم خود است؟ آیا آن طور که گفته شده، روح وجود دارد و پس از مرگِ کالبد مادی آدمی، همچنان باقی می‌ماند و به حیات خود ادامه می‌دهد؟

من میخوام سوال رو بهتر بکنم. آیا اشیاء هم میمیرند یا آیا اشیاء هم روح دارند؟ جواب: بله. همانطور که میدانید جهت خلق چیزی ما به توضیح آن چیز میپردازیم. هرگاه توضیح ما به ها هادی برسد میتوانیم آنرا اجرایی کنیم. مانند نقشه که یک مهندس میکشد و سپس خانه را میسازیم. در حقیقت نقشه توصیف گر خانه و حالت آن است. هرچقدر ما نقشه را کامل تر کنیم به توصیف خانه نزدیک تر میشویم. حال اگر ما بتوانیم در لحظه (زمانی بینهایت کوچک) حالت تمامی بوزون های هیگز یک موجودیت را محاسبه کنیم در آن لحظه آن موجودیت خلق میشود (البته این عمل در تئوری ممکن است لکن در عمل بدلیل حجم زیاد اطلاعات غیر ممکن). یک بوزون هیگز در میدان هیگز خلق میشود و میدان هیگز صرف یک عدد میباشد که حاوی توصیف بوزون هیگز در لحظه میباشد (البته مقیاس ما برای لحظه بر اساس ماهیت نور است که در جهان ما مطلق میباشد لکن در دنیای کوانتومیک مفاهیم متلاشی میشوند و پس از آن در جهان عددی مفاهیم دارای مقیاس نمیباشد و صرف ما با عدد سر و کار داریم که مقیاس ندارد لذا این موضوع سبب میشود که همواره عدد سریع تر از ناظر آن شمرده شود (البته این خود بحثی جداگانه است که باید به آن در جایی دیگر پرداخت) پس هرچقدر ما سریع تر محاسبه نماییم عدد توصیف گر بوزون هیگز مربوطه سریع تر تغییر میکند پس همواره ما در گذشته آن بوزون هیگز قرار داریم چون شمارنده با سرعت بینهایت میشمارد). پس تغییر در یک ماهیت را میتوان تا ۹۹.۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹% (نود و نه ممیز بینهایت ۹) محاسبه نمود (البته در تئوری). پس هر موجودیتی یک عدد توصیف گر دارد که حاصل کنار هم گذاری اعداد توصیفگر بوزون های هیگز (یا عدد میدان هیگز) آن موجودیت میباشد. حال مفهوم زمان پیش می آید. زمان یک مفهوم انتزاعی میباشد. بطور مثال برداشتن یک قلم از روی میز در مقیاس جهان ما شاید یک ثانیه طول بکشد لکن از دیدگاه موجودیتی در جهانی موازی با مقیاسی دیگر میلیارد ها سال طول بکشد. در توضیح جهان های موازی میتوان اینگونه گفت که بطور مثال این مقاله که من مینویسم در مقیاس زبان فارسی برای شما مفهوم دارد لکن جمله "وجگزفگژسدجگفهگ کجسدهفکژخکجسدفگ ۹۸۷ ۷۹۷ کجهکژکجفق" در مقیاس زبان فارسی مفهومی ندارد لکن میتواند در مقیاسی دیگر مفهوم داشته باشد یا جزئی از یک مفهوم باشد. لذا این امر سبب شده که جهان های موازی با یک دیگر تداخل نکنند لکن بر هم تاثیر گذار باشند. بگذارید مثالی ساده بزنم. من در این لحظه در حال تایپ این کلمات در اتاقم میباشم لکن در همین لحظه در جهانی موازی در همین مکان  و زمان یک سنگ در ته یک دریاچه جابجا میشود. دلیل آن تقییریست که من انجام داده ام و دلیل نوشتن من جابجایی آن سنگ میباشد. پس عامل حرکت همان تضاد بین توصیف ها میباشد. پس عددی که من یا آن سنگ تولید میکند بر جهان های دیگر تاثیر میگذارد و حاصل آن را پویایی عالم (عالم هستی و نیستی مینامیم). حال این سوال پیش می آید که حرکت ابتدایی چگونه آغاز شد؟ در جهان عددی شمارنده بزرگ چیزی نیست جز تضاد و همین تضاد عامل حرکت میباشد. ما در علم به آن باینری میگوییم. در حقیقت ذات تضاد عامل شمارش و تولید عدد میباشد که این عدد توصیف گر همه چیز را توصیف مینماید. لذا تغییر در عدد توصیف گر همه چیز را خلق میکند. حال این سؤال پیش می آید که قدرت انتخاب چیست؟ در حقیقت عدد توصیف گر تمامی حالت ممکن را قبل از وقوع محاسبه مینایاد پس حال شما در هر حالتی که قدم گذارید از قبل محاسبه شده لاکن همان ۰.۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱ درصد (صفر ممیز بینهایت صفر و سپس یک) توصیف گر انتخاب میباشد. لازم به ذکر است که شمارنده از تصمیم شما قبل از شما آگاهی دارد لکن شما به عنوان یک موجودیت داخل مجموعه عددی همواره کند تر از شمارنده میباشید لذا فکر میکنید که تصمیم مستقل گرفته اید. پس اعمال شما همه ثبت میگردد چون عددی که تولید میکنید هرگز از بین نمیرود لکن در حقیقت آن عمل را شما انجام نداده اید و محاسبات حاصل از شمارنده میباشد. پس میتوان نتیجه گرفت که جهان پس از مرگ هم وجود دارد هم ندارد چون پس از مرگ عدد توصیف گر شما از بین نمیرود و به صورت موجودیتی دیگر در جهانی دیگر (یک جهان موازی دیگر) ظاهر میشود که مقیاس آن با مقیاس جهان ما فرق دارد. در حقیقت این توظف ماده و انرژی تاریک میباشد (البته نه دقیق چون در این مقال نمیگنجد).

البته این نوشته های من بسیار مختصر و در حد حوصله خواننده میباشد و برداشت کاملن شخصی من میباشد.

هیچ نظری موجود نیست: